تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۳۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
لیوان را به لبهایم نزدیک میکنم و جرعهای مینوشم. گرمای تلخ و شیرین آن قادر است کمی استرسم را کم کند. نگاهش را از رویم برنمیدارد و همین که لیوان را پایین میآورم نرم میپرسد.
- خوب آوا جان. نمیخوای بگی چی شده؟
لبخندی میزنم تا مطمئنش کنم موضوع مهمی نیست.
- یادته میگفتم دارم واسه یه سالن طرح میزنم؟ همون سه تا طرحی بود که نشونت دادم، تو از سفید بنفشه خوشت اومد.
-
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🌺🙏🏻
۴ هفته پیشسمانه
10تا اینجا که خوندم خوب بود
۴ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید.
۴ ماه پیشمریم گلی
00همیشه میگن تب تند زود به عرق میشینه حکایت سمیر وعشقش به آواست ،دم شما گرم نویسنده جان
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید.💙
۱۰ ماه پیش
خیلی رمان جالبیه
00🥰🥰